ترانه ها در شکست سکوت تو می گریند..
و اهنگ ها در سمفونی سرگردانی تو به لالائی رسیده اند؛
ای سراینده عشق.. بیدار باش..
در کدامین احساس خوابیده ای؟..
نامه های سرگردان تورا میخوانم..
و در پروازهای فکر یک انسان,
بر صلیب شکسته ی خاطرات یک گورکن..
یک انسان,
ماسه ها و حماسه ها را,
دوبیتی های کفرنامه ساخته ام..!
اینجا گورستان گلندل است..
شاعران اینگونه می میرند
در اسایشگاه مرگ,
و من هنوز می شنوم فریادت را:
به هر کجا که روی.. خاک رنگ خون دارد.."
نویسنده:مجاهد ظفری
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0